آزمون شخصیت - 1

شخصیت -1 (1)

  • This field is hidden when viewing the form
  • بنام خدا

    دستور اجرا: اين پرسشنامه، حاوي سؤالاتي است که رغبت‌ها و احساس شما را نسبت به چيزها نشان مي‌دهند. در بسياري از سؤالات، پاسخ‌هاي«درست»و «غلط» وجود ندارد چون هر کس حق دارد نظر شخصي خود را داشته باشد. شما فقط بايد مشخص کنيد که چه چيز از نظر شما درست است. شما بايد پس از خواندن هرسؤال یا عبارت، پاسخ آن را با انتخاب یکی از 3 گزینه مربوط، مشخص نمائيد. فقط پاسخي را مشخص کنيد که به نظر شما درست یا درست‌تر است. وقت خود را با فکر کردن درباره هر سؤال، تلف نکنيد. اولين و طبيعي‌ترين پاسخي را که به ذهنتان مي‌آيد انتخاب کنيد و علامت بزنيد. به همه سؤالات، به ترتيب پاسخ دهيد و هيچ سؤالي را بدون پاسخ نگذاريد. شما بايد در اغلب موارد، پاسخ‌هاي «الف» يا «ج» را انتخاب کنيد، و فقط موقعي مي‌توانيد از پاسخ «ب» استفاده کنيد که احساس مي‌کنيد هيچيک از پاسخ‌هاي «الف» و «ج» به نظر شما درست نمي‌رسند و مجبور به انتخاب «ب» هستيد.
  • 1- دستور اجراي اين تست را به خوبي فهميده‌ام.
  • 2- آماده‌ام که تا حد امکان به هر سؤال، صادقانه پاسخ دهم.
  • 3- بيشتر دلم مي‌خواهد که خانه‌ام در:
  • 4- مي‌توانم نيروي کافي براي مقابله با مشکلاتم را به دست بياورم.
  • 5- در برابر حيوانات وحشي، کمي احساس اضطراب و ترس مي‌کنم، حتي اگر درقفس‌هاي محکمي باشند.
  • 6. از انتقاد نسبت به دیگران و افکار آنها خودداري مي‌کنم.
  • 7. با مردم، با نیش و کنايه‌ حرف می زنم، اگر فکر کنم که حقشان همين است.
  • 8. اهنگ ها و ترانه های سنتي (قدیمی) را به آهنگ‌ها و ترانه های امروزی ترجيح مي‌دهم.
  • 9. اگر شاهد دعواي دو بچه همسايه باشم:
  • 10. در جمع‌ها و موقعيت‌هاي اجتماعي:
  • 11. جالب‌تراست که انسان:
  • 12. ایستادن در خيابان براي تماشاي نقاشي کردن يک هنرمند را به گوش دادن به جرو بحث افراد ترجيح مي‌دهم.
  • 13. معمولاًبا افراد پرمدعا کنار مي‌آيم حتي اگر خيلي متکبر يا از خود راضي باشند.
  • 14. تقريباً هميشه مي‌توان عدم صداقت مردم را از چهره آنها تشخیص داد.
  • 15. براي همه مردم بهتر است که تعطيلات (یا مرخصي‌ها) طولاني‌تر شوند و همه اجباراً از آن استفاده کنند.
  • 16. يک کار پر درآمد اما بي‌ثبات را به يک کار ثابت اما کم درآمد، ترجيح مي‌دهم.
  • 17. درباره احساساتم حرف مي‌زنم:
  • 18. گاه‌گاهي خطر مبهمي را احساس مي‌کنم يا ترسي ناگهاني بر من غلبه مي‌کند، بدون آنکه دلايل آنها را بفهمم.
  • 19. ااگر اشتباهاً و به ناحق، من را براي کاري که نکرده‌ام سرزنش کنند ...
  • 20. با پول مي‌توان تقريباً همه چيزها را به دست آورد (پول، حلّال همه‌ی مشکلات است).
  • 21. تصميم‌هاي من بيشتر:
  • 22. اغلب آدم‌ها خوشبخت‌تر و خوشحال‌تر بودند اگر مانند هم سن و سال‌هایشان زندگي و مثل آنها رفتار مي‌کردند.
  • 23. گاهي برايم اتفاق مي‌افتد که وقتي در آينه نگاه مي‌کنم به درستي نمي‌دانم که سمت راستم کجاست و سمت چپم کجاست؟
  • 24. وقتي حرف مي‌زنم دوست دارم که:
  • 25. وقتي چيزي به شدت من را عصبي مي‌کند، مي‌دانم که زود آرامشم را به دست مي‌آورم.
  • 26. با زمان کار يکسان و حقوق مساوي، بهتر است که انسان:
  • 27. من مناسب این هستم که:
  • 28. نسبت «بيل» به «کندن» مثل نسبت «چاقو» است به:
  • 29. گاهي برايم اتفاق مي‌افتد که نمي‌توانم بخوابم، چون فکري ذهنم را به خود مشغول مي‌کند.
  • 30. تقريباً هميشه به هدف‌هايي که در زندگي براي خودم تعيين مي‌کنم، مي‌رسم.
  • 31. وقتي قانوني قدیمی است، بايد عوض شود:
  • 32. وقتي درحال کاری روی چیزی هستم که باعث آسیب و لطمه زدن به ديگران است، احساس ناراحتي مي‌کنم.
  • 33. اغلب اطرافیانم، من را فردي خوش‌صحبت مي‌دانند.
  • 34. وقتي آدم‌های نامرتب و شلخته را مي‌بينم:
  • 35. اگر در بين جمع، ناگهان مورد توجه همه واقع شوم، احساس ناراحتي و اضطراب مي‌کنم.
  • 36. هميشه از شرکت در يک مهماني بزرگ، يک جشن يا يک جلسه عمومي، خوشحال مي‌شوم.
  • 37. در مدرسه بيشتر علاقه داشتم (يا علاقه دارم):
  • 38. اگر مسئوليتي به من داده شود، می‌خواهم که از دستوراتم اطاعت کنند، وگرنه استعفا مي‌دهم.
  • 39. براي والدين مهم‌تر است که ...:
  • 40. در يک فعالیت گروهي، ترجيح مي‌دهم ... :
  • 41. گاه‌گاهي احساس مي‌کنم که دلم مي‌خواهد به يک فعاليت بدني که تلاش فراواني لازم دارد، بپردازم.
  • 42. ترجيح مي‌دهم که با اشخاص مؤدب، معاشرت کنم تا با افراد بي‌ظرافت و بي‌ملاحظه:
  • 43. به شدت احساس خجالت و سرافکندگي مي‌کنم وقتي که کسی در حضور ديگران مرا مورد انتقاد قرار مي‌دهد.
  • 44. وقتي آدم مهمی (مثل والدین، معلم یا مدیر مدرسه) از من می‌خواهد که نزد او بروم ...:
  • 45. آنچه که جهان ما به آن نياز دارد ...:
  • 46. هميشه نسبت به اهداف تبليغاتي مخفی‌شده در چيزهايي که مي‌خوانم، آگاهي کامل دارم.
  • 47 - در فعاليت‌هاي ورزشي مدرسه شرکت می‌کردم (مي‌کنم).
  • 48. اتاقم را همواره مرتب نگه مي‌دارم و معمولاً جاي همه چيز را به خوبي مي‌دانم.
  • 49. گاهي با فکر کردن به آنچه درطي روز، اتفاق افتاده است دچار حالت تنش و عصبانيت مي‌شوم.
  • 50. برايم اتفاق مي‌افتد که هنگام حرف زدن با دیگران، از خود می‌پرسم که «آيا آنها به حرف‌های من، علاقه دارند؟».
  • 51. اگر می‌خواستم انتخاب کنم، بيشتر ترجيح مي‌دادم که:
  • 52. در بعضي عيدها و جشن تولدهاي مهم:
  • 53. نسبت «خسته» به «کار» مثل نسبت «مغرور» است به:
  • 54. در بين اين چيزها، کداميک با آنهاي ديگر جور (و هماهنگ) نيست؟
  • 55. دوستانی داشته‌ام که من را ترک کرده‌اند:
  • 56. به دليل داشتن بعضي از ویژگی‌ها، خود را برتر از اغلب آدم‌ها مي‌دانم:
  • 57. وقتي چيزي مرا ناراحت مي‌کند سعي مي‌کنم که احساسم را از ديگران پنهان کنم.
  • 58. دوست دارم که براي تماشاي تئاتر، فیلم يا تفريح، از خانه خارج شوم:
  • 59. به عقيده من ...:
  • 60. تمايل دارم که در حضور بزرگترها (کساني که با تجربه‌تر هستند، مسن‌تر هستند يا موقعيت بالاتري دارند) سکوت کنم.
  • 61. مخاطب قرار دادن يک جمعیت یا، گروه بزرگ و بيان مطلبي در حضور آنها برايم مشکل است.
  • 62. وقتي در جاي ناشناخته‌اي هستم از حس جهت‌يابي خوبي برخوردارم (به آساني مي‌توانم شمال، جنوب، شرق و غرب را مشخص کنم).
  • 63. اگر کسي از دست من عصبانی شود:
  • 64. وقتي مقاله غيرمنصفانه‌اي را در يک مجله مي‌خوانم بيشتر تمايل دارم آن را فراموش کنم تا آنکه بخواهم «مقابله به مثل» کنم (طرز فکر خودم را به آنها بگويم).
  • 65. ذهن من بسياري از چيزهاي بي‌اهميت مثل اسم خیابان‌ها، مغازه‌ها و ... را فراموش مي‌کند.
  • 66. مي‌توانم زندگي يک دامپزشک را که به مداوا و جراحي حيوانات مي‌پردازد، دوست داشته باشم.
  • 67. با ميل و لذت غذا مي‌خورم و مثل دیگران، همیشه نظم و نظافت را رعایت مي‌کنم.
  • 68. بعضي وقت‌ها، حال ديدن هيچکس را ندارم.
  • 69. بعضي‌ها به من مي‌گویند که شور و هيجان بسیاری در صدا و رفتارم وجود دارد.
  • 70. اگر عقيده‌ام با عقيده والدينم متفاوت باشد (می‌بود)، معمولاً:
  • 71. ترجيح مي‌دهم که يک دفتر کار براي خودم به تنهايي داشته باشم، بي‌آنکه با ديگري در آن سهيم و شریک باشم.
  • 72. لذت بردن از زندگي آرام و دلخواه خودم را به تحسين شدن به خاطر موفقيت‌هايم، ترجيح مي‌دهم.
  • 73. احساس مي‌کنم که از بسياري جهات، پختگي کامل دارم.
  • 74. شيوة انتقاد بسياري از افراد نسبت به من، به جاي آنکه به من کمک کند من را آشفته مي‌کند.
  • 75. مي‌توانم ابراز احساساتم را کاملاً کنترل کنم.
  • 76. اگر اختراع مفيدي را شروع مي‌کردم،ترجيح مي‌دادم:
  • 77. نسبت «شگفتي» به «عجيب»، مثل نسبت «ترس» است به:
  • 78. کداميک از اين سه کسر، از نوع دو کسر ديگر نيست؟
  • 79. به نظر مي‌رسد که بعضي از اشخاص مرا ناديده مي‌گيرند يا از من دوری مي‌کنند، و من علت این رفتار آنها را نمي‌دانم.
  • 80. مردم کمتر از آن اندازه که حق من است، با من رفتار مي‌کنند.
  • 81. استفاده از کلمات رکيک (بد)، حتي در جلساتي که فقط زنان يا فقط مردان حضور دارند، به شدت من را ناراحت مي‌کند.
  • 82. تعداد دوستان من، از تعداد دوستانی که هم‌سن‌وسال‌هایم دارند، کمتر است.
  • 83. متنفرم از اينکه درجايي باشم که افراد زيادي براي معاشرت حضور ندارند.
  • 84. گاهي مردم، بااينکه عقيده دارند که من، شخص دوست داشتني‌ای هستم، من را «چرب زبان» هم مي‌دانند.
  • 85. برايم اتفاق افتاده که در موقعيت‌هاي مختلف اجتماعي «هول» کنم:
  • 86. وقتي که درجمع کوچکي هستم، در کناري مي‌نشينم و مي‌گذارم که ديگران مجلس را گرم کنند.
  • 87. وقتي مطلبي را مي‌خوانم ترجيح مي‌دهم که:
  • 88. وقتي اشخاصي می‌خواهند ادای رياست دربیاورند و من را زير فشار قرار دهند، «دقيقاً» برعکس خواسته‌ی آنها عمل مي‌کنم.
  • 89. مدیران و افراد بالادست يا اعضاي خانواده‌ام، معمولاً وقتي از من ايراد مي‌گيرند که يک دليل واقعي و درست وجود دارد.
  • 90. رفتار بعضي از افراد که درخيابان يا مغازه‌ها، به ديگران نگاه (ورانداز) می‌کنند، دوست ندارم.
  • 91. به هنگام يک سفر طولاني، ترجيح مي‌دهم که:
  • 92. در موقعيت‌هايي که مي‌توانند نتايج وخيم و بدی داشته باشند، نبايد از جنجال بپا کردن و حرف خود را به کرسي نشاندن خودداري کرد، حتي اگر دور از آرامش و ادب باشد.
  • 93. اگر آشناهايم با من بدرفتاري کنند و نشان دهند که از من خوششان نمي‌آيد:
  • 94. هنگام تعريف و تمجيد ديگران از من، احساس خجالت مي‌کنم.
  • 95. بیشتر دوست دارم شغلي داشته باشم که ...:
  • 96. براي قرار گرفتن در جريان امور، دوست دارم ...:
  • 97. دوست دارم که نقش فعالي درکارهاي اجتماعي، انجمن‌ها و... برعهده داشته باشم.
  • 98. در انجام يک کار و وظيفه احساس رضايت نمي‌کنم مگر آنکه کوچک‌ترين جزئيات دقيقاً بررسي شده باشند.
  • 99. گاهي مسئله‌ی کوچکي، به شدت مرا ناراحت مي‌کند.
  • 100. خوب مي‌خوابم و در خواب راه نمي‌روم و حرف نمي‌زنم.
  • 101. به نظر مي‌رسد که داشتن شغلي جالب‌تر است که ...:
  • 102. نسبت «سطح» به «طول» مثل نسبت «نادرستي» است به:
  • 103. نسبت «الف. ب» به «ت. پ» مثل نسبت «م. ل» است به:
  • 104. وقتي کسی غيرمنطقي است ...:
  • 105. وقتي در حال شنيدن آهنگ و موسيقي هستم، اگر کساني با صداي بلند حرف بزنند ...:
  • 106. فکر مي‌کنم که بهترين توصيف درباره من اين است:
  • 107. فقط وقتی مجبور باشم، در کارها و فعالیت‌هاي اجتماعي شرکت مي‌کنم.
  • 108. به نظر من «محتاط بودن» و « قانع بودن»، بهتر از «خوش باور بودن» و «همواره انتظار موفقيت داشتن» است.
  • 109. وقتي به مشکلاتم فکر مي کنم ...:
  • 110. ايجاد رابطه با اشخاص در يک جمع، به نظرم آسان مي‌رسد.
  • 111. وقتي براي وادار کردن افراد به کاري، کمي سياست و قدرت متقاعدکردن لازم است، معمولاً به من رجوع مي‌کنند.
  • 112. به نظر جالب‌تراست که انسان ...:
  • 113. اگر يقين داشته باشم که کسي بی‌انصاف یا خودخواه است، او را رسوا مي‌کنم، حتي اگر برايم موجب دردسر شود.
  • 114. گاهي براي تفريح و سرگرمی، حرف‌هاي بي‌معنا مي‌زنم تا افراد را متعجب کنم و آنوقت ببينم که چه مي‌گويند.
  • 115. نوشتن مقاله در مجلات درباره نمايش، فیلم ،کنسرت و غيره، مي‌تواند برايم لذت بخش باشد.
  • 116. وقتي در جلسه‌اي مجبور باشم از جايم تکان نخورم، هرگز احتیاج ندارم که چيزي را خط خطي کنم يا به خود پيچ و تاب دهم (وول بخورم).
  • 117. اگر کسي به من چيزي بگويد که مي‌دانم نادرست است، به ذهنم می‌آید که ...:
  • 118-احساس مي‌کنم که تنبيه خواهم شد، حتي وقتي هيچ خطايي نکرده باشم.
  • 119. این تصور که يک بيماري مي‌تواند هم داراي يک علت رواني و هم يک علت بدني باشد، بزرگ‌نمایی و مبالغه‌آميز است.
  • 120. شکوه و عظمت مراسم‌های مهم و بزرگ، بايد حفظ شوند.
  • 121. اگر مردم فکر کنند که من آدم اصیل و رؤیائی (متفاوتي) هستم، ناراحت مي‌شوم.
  • 122. براي انجام چيزي، ترجيح مي‌دهم ...:
  • 123. دلم برای خودم می‌سوزد.
  • 124. خيلي زود نسبت به دیگران، عصباني مي‌شوم.
  • 125. مي‌توانم عادت‌های قديمي خودم را ترک کنم، بدون آنکه آنها را بعدا دوباره تکرار کنم.
  • 126. اگر حقوق و دستمزد‌ها يکسان باشند، ترجيح مي‌دهم ...:
  • 127. نسبت «بهتر» به «بدترين» مثل نسبت «کندتر» است به:
  • 128. کداميک از سه پاسخ پيشنهاد شده را بايد به دنبال اين گروه از حروف قرارداد، «ج د د د د ج ج د د د ج ج ج»؟
  • 129. گاهي برايم اتفاق مي‌افتد که وقتي موقع انجام کاري مي‌رسد که قبلاً براي آن برنامه‌ريزي کرده و با خوشحالي متنظر آن بوده‌ام، ديگر مايل به انجام آن نيستم.
  • 130. مي توانم بيشتر کارهايم را به دقت انجام دهم، بدون آنکه از سروصداي کساني که در اطرافم هستند ناراحت شوم.
  • 131. گاهي چيزهايي را که به نظرم مهم است، براي اشخاص غريبه تعريف مي‌کنم، حتي بدون آنکه آنها چيزي از من پرسيده باشند.
  • 132. ساعات زيادي از اوقات فراغتم را به صحبت کردن با دوستانم، درباره لحظات خوبي که در گذشته با هم داشته‌ايم، مي‌گذرانم.
  • 133. خوشم مي‌آيد که «فقط براي سرگرمي» به کارهاي جسورانه و دور از احتياط دست بزنم.
  • 134. مشاهده منظره يک اتاق نامرتب و درهم ريخته، برايم بسيار ناخوشایند است.
  • 135. خودم را يک فرد اجتماعي و معاشرتي مي‌دانم.
  • 136. در روابط اجتماعي‌ام ...:
  • 137. موسيقي مورد علاقه من ...:
  • 138. يک شعر زيبا را بيشتر از يک تفنگ خوش ساخت، تحسين مي‌کنم.
  • 139. اگر به يک تذکر ظريف و زيرکانه‌ی من توجه نشود ...:
  • 140. دوست دارم که در بخش نظارت بر مجرمین و بزهکاراني که به صورت مشروط آزاد مي‌شوند، کارکنم.
  • 141. در معاشرت با افراد ناآشنا، به دليل خطر سرايت بيماري‌ها و غيره بايد محتاط باشیم.
  • 142. براي مسافرت تفریحی به خارج از کشور، ترجيح مي‌دهم که مسيري را که کارشناسان تورهاي مسافرتي تعيين مي‌کنند طي کنم، به جاي آنکه خودم درباره مکان‌هايي که مي‌خواهم ببينم، تصميم بگيرم.
  • 143. به من به عنوان شخصي فعال و زحمتکش که چندان موفقيتي کسب نکرده است، مي‌نگرند.
  • 144. اگر مردم از مهربانی و محبت من سوء استفاده کنند، به من برنمي خورد و زود فراموش مي‌کنم.
  • 145. اگر در يک جلسه‌ی بحث، اختلاف نظر شديدی پیش بیاید ...:
  • 146. دوست دارم برنامه کارهایم را خودم به تنهايي تعيين کنم، بدون اینکه ديگران در کارم دخالت کنند يا به من توصيه کنند.
  • 147. گاهي رفتارم حسادت‌آميز مي‌شود.
  • 148. کاملاً با اين جمله موافقم که «رئيس اگر هم اشتباه کند، باز هم رئيس است».
  • 149. دچار نگرانی و اضطراب مي‌شوم وقتي به همه‌ی کارهايي که بايد انجام دهم، فکر مي‌کنم.
  • 150. وقتي مشغول بازي در يک مسابقه هستم و تماشاچي‌ها با فرياد به من توصيه‌هايي مي‌کنند، دست و پايم را گم نمي‌کنم.
  • 151. بهتر و جالب‌تر است که انسان ...:
  • 152. کداميک از اين کلمات با آنهاي ديگر جور (و هماهنگ) نيست؟
  • 153. نسبت «شعله» به «گرما»، مثل نسبت «گل سرخ» است به:
  • 154. خواب‌هاي آشفته‌ای مي‌بينم که خوابم را بهم می‌ریزند.
  • 155. اگر احتمال موفق شدن در کاري واقعاً کم باشد، باز هم فکر مي‌کنم که بايد سعي خودم را بکنم.
  • 156. وقتي به خوبي مي‌دانم که يک گروه چه بايد بکند، دلم مي‌خواهد رهبري آن گروه را بر عهده گيرم.
  • 157. ببيشتر دلم مي‌خواهد ...:
  • 158. يک شب آرام را که به سرگرمي مورد علاقه‌ام اختصاص مي‌دهم، بهتر از يک مهماني پر سرو صدا مي‌دانم.
  • 159. به نصيحت‌های ديگران گوش نمي‌دهم، حتي اگر بدانم که خيرخواهانه و درست است.
  • 160. در همه تصميم‌هايي که مي‌گيرم، وظيفه خود مي‌دانم که «حق و ناحق» را رعايت کنم.
  • 161. برايم کمي ناخوشایند است که موقع کار کردن، کساني به من نگاه کنند.
  • 162. چون روش‌هاي منظم و منطقي هميشه به موفقيت منتهي نمي‌شوند، گاهي استفاده از زور و قدرت لازم است.
  • 163. در مدرسه ترجيح مي‌دادم (يا ترجيح مي‌دهم) ...:
  • 164. گاهي از کساني که پشت سر من بدگوئي‌هايي کرده‌اند که اصلاً حقيقت نداشته است، ناراحت شده‌ام.
  • 165. گفتگو با افراد معمولي که به عادات، آداب و رسوم خود پايبند هستند:
  • 166. بعضي چيزها آنقدر مرا ناراحت مي‌کنند که ترجيح مي‌دهم درباره آنها با کسی حرف نزنم.
  • 167. در پرورش يک کودک، مهم‌تر است که ...:
  • 168. ديگران من را شخص صادق و باشرافتی مي‌دانند که موفقیت‌ها وشکست‌های زندگی روی او اثری ندارد.
  • 169. ففکر مي‌کنم مردم بايد اين خردمندي را داشته باشند که آداب و رسوم خود را بروزرسانی کنند و عادت‌های کهنه يا سنت‌هاي قدیمی خود را رها کنند.
  • 170. به نظر من مهم‌ترين مسئله‌اي که بايد در این دنیای پیشرفته حل شود ...:
  • 171. بیشتر لذت می‌برم وقتی ...:
  • 172. دوست دارم به ميل خودم عمل کنم، نه اینکه از قواعد مرسوم پیروی کنم.
  • 173. دلم مي‌خواهد ابتدا به درستی آنچه مي‌گويم اطمينان داشته باشم و سپس به استدلال بپردازم.
  • 174. چيزهاي کوچک من را عصبي مي‌کنند، با وجود آنکه مي‌دانم اصلاً اهميت ندارند.
  • 175. کمتر اتفاق مي‌افتد که تحت تأثير يک موقعيت، چيزي بگويم که بعداً از گفتن آن شديداً پشیمان شوم.
  • 176. اگر از من بخواهند که در يک کار خيريه شرکت کنم ...:
  • 177. کداميک از اين سه کلمه، با دو کلمه ديگر جور (و هماهنگ) نيست؟
  • 178. نسبت «خیلی زود» به «هرگز»، مثل نسبت «نزديک» است به ...:
  • 179. اگر در میان جمع، اشتباهی از من سربزند، مي‌توانم بزودي آن را فراموش کنم.
  • 180. اطرافیانم من را به عنوان فردی می‌شناسند که تقريباً همیشه درباره هر مسئله‌اي نظري دارد.
  • 181. تصور مي‌کنم که بهتر مي‌توانم ...:
  • 182. دیگران من را شخصي پرشور و شوق مي‌دانند.
  • 183. به کاري علاقه دارم که امکان انجام فعاليت‌هاي متنوع، مسافرت و تفریح را داشته باشد، حتي اگر با خطراتي همراه باشد.
  • 184. آدم دقیقی هستم که هميشه سعي دارد کارها را تا آنجا که ممکن است به خوبي انجام دهد.
  • 185. از کاري خوشم مي‌آيد که نیازمند توجه و دقت است.
  • 186. آدم فعالي هستم که همیشه خود را با کاري مشغول مي‌کند:
  • 187. اطمينان دارم که هيچ سوالي را از قلم نينداخته‌ام و به همه سوالات صادقانه پاسخ داده‌ام.